معنی مار در محراب

تعبیر خواب

محراب

خواب محراب: پولی راکه گم شده بود پیدا میکنید
در مقابل یک محراب زانو می زنید: یک آرزوی پنهانی شما برآورده می شود
اگر متاهل هستید و خواب محراب ببینید: رنجهای متعدد و کوچک شما را آزار می دهد.
شما بیرون عمارتی هستید که محراب در آن است: ثروت
یک محراب تزئین شده: سفری طولانی در پیش دارید.
یک محراب نامرتب: مخالفان برای شما ایجاد دردسر می کنند.
یک محراب خراب شده: مرگ یک بچه
یک محراب در حال ساخته شدن: شما ثروتمند خواهید شد. - کتاب سرزمین رویاها

اگر بیند که در محراب نماز کرد، دلیل است او را فرزندی صالح آید. اگر بیند که در محراب نشسته بود، دلیل که در نماز کاهلی کند. - محمد بن سیرین

اگر بیند که محراب را عمارت کرد، دلیل بر صلاح دین او است. اگر بیند که در محراب آب تاخت، دلیل است او فرزندی آید عالم. - جابر مغربی

۱ـ اگر در خواب ببینید که کشیکی در محراب، ایستاده است، معنایش این است که در خانواده شما اختلاف بوجود خواهد آمد.
۲ـ اگر در خواب ببینید که در محراب نشسته اید، نشانه نومیدی و تغییر شغل است.
۳ـ اگر زن جوانی در خواب ببیند که وارد محراب می شود، دلالت بر عشقهای دروغی و دشمنانی دارد که سعی می کنند او را با خود هم پیمان کنند.
۴ـ محراب، کمتر در خوابهای شما ظاهر می شود مگر آنکه بخواهد هشداری درباره اشتباهات شما بدهد. یا به این معناست که پشیمانی و ندامت شما را از انجام کاری باز می دارد. - آنلی بیتون

دیدن محراب به خواب پنج وجه است.
اول: پادشاه.
دوم: امام مسجد.
سوم: قاضی.
چهارم: محتسب (پاسبان).
پنجم: میانجی وواسطه شدن در میان مردمان. - امام جعفر صادق علیه السلام

لغت نامه دهخدا

محراب

محراب. [م ِ] (ع ص) محرب. (منتهی الارب). مردی محراب، مردی بسیار جنگ آور و دلیر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

محراب. [م ِ] (ع اِ) برواره. (منتهی الارب). بالاخانه و حجره ٔ بالای حجره. غرفه. (اقرب الموارد). خانه. (غیاث). || صدر مجلس. (ناظم الاطباء). پیشگاه. مقابل پایگاه. پیشگاه خانه. (از اقرب الموارد). صدر اطاق.پیشگاه مجلس و شریفترین موضع آن و فی الحدیث انه کان یکره المحاریب، ای انه لم یحب ان یجلس فی صدرالمجلس و یرفع علی الناس. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). || جای نشستن پادشاهان که از مردمان دورو ممتاز باشند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب).مقصوره. شاه نشین. شریفترین جای نشیمن. (آنندراج) (منتهی الارب). شریف ترین جایگاه ملوک. (از اقرب الموارد). ج، محاریب. || استادنگاه امام در مسجد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جای امام در مسجد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی). جای امام در مزکت. (مهذب الاسماء). شریفترین جای در مسجد. (دهار). طاق درون مسجد که به طرف قبله باشد چون طاق مذکور آلت حرب شیطان است لهذا محراب نام کردند. (غیاث). قبله. جایگاه امام در مسجد. (از اقرب الموارد). ج، محاریب:
چو از زلف شب باز شد تابها
فرومرد قندیل محرابها.
منوچهری.
و آنجا جاهای نماز و محرابها نیکو ساخته و خلقی از متصوفه همیشه آنجا مجاور باشند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 33).
اینچنین بی هوش بر محراب و منبر کی شدی
گر ز چشم دل نه عامه جمله نابیناستی.
ناصرخسرو (دیوان ص 441).
اگر سگ به محراب اندر شود
مر آن را بزرگی سگ نشمریم.
ناصرخسرو.
سپس یار بد نماز مکن
که بخفته ست مار در محراب.
ناصرخسرو.
ابوالمظفر سلطان عالم ابراهیم
که خسروان را درگاه او بود محراب.
مسعودسعد.
امید خلق به درگاه او روا گردد
که خسروی را قبله است و ملک رامحراب.
مسعودسعد.
ز بس که از تو فغان میکنم به هر محراب
ز سوز سینه چو آتشکده ست محرابم.
خاقانی.
دیده ٔ قبله چراغی چکند
تاش محراب ز بدرالظلم است.
خاقانی.
در آن محراب کو رکن عراق است
کمربند ستون انحراق است.
نظامی.
جنبش این مهد که محراب تست
طفل صفت از پی خوشخواب تست.
نظامی.
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی خاک عشق آبی ندارد.
نظامی.
گهی سجاده و محراب جستیم
گهی رندی و قلاشی گزیدیم.
عطار.
کی دعای تو مستجاب شود
که به یک روی در دو محرابی.
سعدی.
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم.
سعدی.
نگه کرد قندیل و محراب دید
بسوز از جگر ناله ای برکشید.
سعدی.
و پولاد انواع است... بهترین آن بلارک شاهی باشد که جوهرش بزرگتر باشد و روی آن بیشتر شکل محرابها بود. (عرایس الجواهر ص 236).
- محراب ابرو، خمیدگی ابرو. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- || ابروی معشوق.
- محراب اقصی،قبله ٔ مسجد اقصی:
بگردانم ز بیت اﷲ قبله
به بیت المقدس و محراب اقصی.
خاقانی.
خبث ما را بارگاه قدس دور افکنداز آنک
خوک را محراب اقصی برنتابد بیش از این.
خاقانی.
رجوع به اقصی شود.
- محراب شکربوزه (بوره)، کنایه از سنبوسه ٔ قندی است. (آنندراج).
|| قبله. جهت عبادت. آنجا که روی بدان عبادت کنند:
به یک هفته بر پیش یزدان بدند
مپندار کآتش پرستان بدند
که آتش بدان گاه محراب بود
پرستنده را دیده پر آب بود.
فردوسی.
|| این لفظ بر محل مقدس و هیکل دلالت مینمود که خدای تعالی مشیت خود را در آنجا برای بنی اسرائیل ظاهر میفرمود وگاهی از اوقات محراب قصد از تمام هیکل می باشد. (قاموس کتاب مقدس). || آتشدان. (بیرونی). المجمره. (یادداشت مرحوم دهخدا). || محل اجتماع و نشستن مردم. (از اقرب الموارد). || مذبح. (منتهی الارب). || کاخ، عن ابی عمروبن العلاء قال: دخلت محراباً من محاریب حمیر، که مقصود شاعر کاخ و یا چیزی شبیه آن است. (از اقرب الموارد). بیشه. (منتهی الارب). بیشه ٔ شیر. (اقرب الموارد). ج، محاریب. || گردن ستور. (از منتهی الارب). ج، محاریب. || شیخک. صوفی. امام (در سبحه). (یادداشت مرحوم دهخدا).

محراب. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش دزاب شهرستان سنندج، واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری دزاب و 2هزارگزی تنگی سربا. دارای 500 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

حل جدول

مار در محراب

اثری از غلامحسین ساعدی

فرهنگ معین

محراب

بالای خانه و صدر مجلس، جای ایستادن پیشنماز در مسجد، بخشی از یک عبادتگاه که در هنگام عبادت رو به آن می ایستند، جمع محاریب. [خوانش: (مِ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

محراب

جای ایستادن پیش‌نماز، طاق مسجد که در سمت قبله است، قبله،
[قدیمی] بالای خانه،
[قدیمی] صدر مجلس،
[قدیمی] جایگاه شیر،

فرهنگ فارسی آزاد

محراب

مِحراب، محل بالا و قدری مرتفع در صحن مسجد، محل پیش نماز یا امام در مسجد، صدر مجلس، شاه نشین هر خانه یا اطاق، محل تجمع مردم، قبله (جمع: مَحارِیب)،

فارسی به آلمانی

محراب

Altar [noun]

فارسی به عربی

محراب

مذبح

نام های ایرانی

محراب

پسرانه، بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجامی ایستند

معادل ابجد

مار در محراب

696

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری